شعر نو

اشکان امین الرعایایی
20:04 1403/8/22
112
1 1

((نرفت))
سفره ی دل، پهن و عقل آمد که مهمان بشود
یادش افتاد که احساسِ رفاه نیست ، نرفت!

پایِ لرزانِ من آمادگی رفتن داشت
یادش افتاد ه که دل ، پشت و پناه نیست ، نرفت!

دستِ من ، دست کشید تابرود از یادم
یادش افتاد که کوتاه تر از عمرِ تباه نیست ، نرفت!

چشم شستم که به یک خاطره مهمان بشود
یادش افتاد که پاگیرتر از نازِ نگاه نیست ، نرفت!

اشکِ من ، وقت ِ سرازیر شدن از چشمم
یادش افتاد که او غرقِ گناه نیست ، نرفت!

غم ! همان مهمان ناخوانده که باید می رفت
یادش افتاد که پروارتر از رنگِ سیاه نیست ، نرفت!

حالِ من حالِ اسیری است گه هنگام فرار
یادش افتاد که کس چشم به راه نیست ، نرفت!

محتسب، سوخت دلش ، قصه ی کیوان که شنید
یادش افتاد که برهان و گواه نیست ، نرفت!

((کیوان بخشی پور))

برچسب‌ها :

#شعر نو   

معنی درس یک فارسی یازدهم

اشکان امین الرعایایی
20:44 1403/8/18
23
2 1

.یکی روبهی دید بیدست و پایفروماند در لطف و صنع خدای
معنی: شخصی روباهِ ناتوان و بی دست و پایی را دید و از آفرینش و لطف خداوند در شگفت ماند.
قلمرو زبانی: روماندن: متحیّر شدن / صُنع: آفرینش، آفریدن / بیت: دو جمله / روبه: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: دست و پا – لطف و صُنع: مراعات نظیر / بیدست و پای: کنایه از ناتوانی / واج‌آرایی مصوّت «ی» / فروماندن: کنایه از تعجّب کردن
۲ .که چون زندگانی به سر می‌برد؟بدین دست و پای از کجا می‌خورد؟
معنی: که این روباه چگونه زندگی خود را سپری می‌کند؟ و با این دست و پای معیوب، چگونه و از کجا غذا می‌خورد؟
قلمرو زبانی: چون: چگونه / بیت: دو جمله سه جزئی با مفعول / زندگانی: نقش مفعول / مفعول جمله دوم به قرینه معنایی حذف شده است.
قلمرو ادبی: دست و پا: مراعات نظیر / به سر بردن: کنایه از سپری کردن، روزگار گذراندن.
۳ .در این بود درویش شوریده رنگکه شیری برآمد، شغالی به چنگ 
معنی: درویشِ آشفته حال در این فکر و اندیشه بود که ناگهان شیری که شغالی را شکار کرده بود، از راه رسید.
قلمرو زبانی: در این بود: در این فکر بود / شوریده رنگ: آشفته حال / برآمد: بیرون آمد / شُغال: جانورِ پستانداری است از تیره سگان که جزو رسته گوشتخواران است / این: ضمیر اشاره / بیت: دو جمله / درویش شوریده رنگ: نهاد.
قلمرو ادبی: شیر و شغال: مراعات نظیر و تضاد / شوریده رنگ: کنایه از پریشان حال / به چنگ آوردن: کنایه از شکار کردن.
۴ .شغال نگون‌بخت را شیر خوردبماند آنچه روباه از آن سیر خورد
معنی: شیر مشغول خوردنِ آن شغال شد؛ اندکی بعد، روباه رفت و باقیمانده آن شکار را خورد و سیر شد.
قلمرو زبانی: نگون‌بخت: بدبخت / شُغال: جانورِ پستانداری است از تیره سگان که جزو رسته گوشتخواران است / بیت: سه جمله.
قلمرو ادبی: شغال و روباه و شیر: مراعات نظیر / شیر و سیر: جناس ناقص اختلافی / نگون‌بخت: کنایه از بخت‌برگشته و بد اقبال.

دگر روز باز اتّفاق اوفتادکه روزی‌رسان قوت روزش بداد
معنی: روز دیگر، دوباره این اتفاق رخ داد و خداوند روزیِ روباه را به او رساند.
قلمرو زبانی: دگر روز: روز دیگر / روزی‌رسان: خداوند / قُوت: رزق روزانه، خوراک، غذا / بیت: دو جمله / «-َش»: نقش مضاف الیه دارد.
قلمرو ادبی: روز و روزی: جناس ناقص افزایشی / روز و روزی‌رسان و قوت: مراعات نظیر / روزی‌رسان: کنایه از خدا / تلمیح به آیه قرآن.
۶ .یقین، مرد را دیده، بیننده کردشد و تکیه بر آفریننده کرد
معنی:  یقین به اینکه خداوند روزی‌رسان است، چشمان مرد را باز کرد. رفت و بر خدا توکّل کرد (از آن زمان به بعد، کار نکرد)
قلمرو زبانی: دیده: چشم / بیننده: آگاه، هوشیار / شد: رفت / تکیه: اعتماد، اطمینان / بیت: سه جمله /«را» در مرد را دیده «فکّ اضافه»: دیده مرد
قلمرو ادبی:  دیده و بیننده: مراعات نظیر و اشتقاق / دیده: ایهام تناسب: ۱ .چشم  ۲ .آنچه دیده می‌شود (که با بیننده تناسب دارد) / بیننده کردن: کنایه از آگاه و دانا کردن / تکیه کردن: کنایه از توکّل و اعتماد کردن.
۷ .کزین پس به کنجی نشینم چو مورکه روزی نخوردند پیلان به زور
معنی: مرد با خود گفت: از این به بعد مانند مورچه‌ای در گوشه‌ای می‌نشینم؛ چرا که فیل‌ها هم با همه قدرتشان، فقط رزق و روزی تعیین‌شده خود را دریافت می‌کنند.
قلمرو زبانی: کزین: که از این / کنج: گوشه / مور: مورچه / پیلان: جِ پیل، فیل‌ها / بیت: دو جمله / روزی: نقش مفعول / مور: نقش متمم.
قلمرو ادبی:  مور و پیل: تضاد و مراعات نظیر / مور و زور: جناس ناقص اختلافی / من مانند مور: تشبیه / به کنجی نشستن: کنایه از کار نکردن / مور: نماد ضعف و کوچکی / پیل: نماد قدرت و بزرگی / تلمیح به آیه « وَ ما مِن دابَّهِ فِی االَرضِ اِلّا عَلَی الله رِزقُها».
۸ .زَنَخدان فرو برد چندی به جیبکه بخشنده، روزی فرستد ز غیب
معنی: مرد مدّتی دست از تالش برداشت و بیکار در گوشه‌ای نشست؛ به امید اینکه خداوند روزی‌اش را از غیب بفرستد.
قلمرو زبانی: زَنَخدان: چانه / جیب: گریبان، یقه / بخشنده: روزی دهنده، خداوند / غیب: پنهان، نهان از چشم؛ عالمی که خداوند، فرشتگان و … در آن قرار دارند / چندی: مدّتی / بیت: دو جمله / زنخدان و روزی: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: زنخدان به جیب فرو بردن: کنایه از به فکر فرو رفتن / جیب و غیب: جناس ناقص اختلافی / تلمیح به آیه «اِنّ الله هُوَ الرَّزّاق»
۹ .نه بیگانه تیمار خوردش نه دوستچو چنگش، رگ و استخوان ماند و پوست
معنی: هیچکس، نه آشنا و نه بیگانه دلش به حال او نسوخت. مانند چنگ (نوعی ساز) لاغر و خمیده شده بود.
قلمرو زبانی: تیمار خوردن: غم خوردن / چنگ: نوعی ساز که سرِ آن خمیده است و تارها دارد /بیت: سه جمله/ «-َش» در دو مصراع: مضاف الیه

قلمرو ادبی: بیگانه و دوست: تضاد و مجاز از همه مردم / چنگ و رگ و استخوان و پوست: مراعات نظیر / او مانند چنگ: تشبیه / دوست و پوست: جناس ناقص اختلافی/ چنگ: ایهام تناسب: ۱ .نوعی ساز  ۲ .انگشتان دست (که با رگ و استخوان و پوست تناسب دارد.)

چو صبرش نماند از ضعیفی و هوشز دیوار محرابش آمد به گوش:
معنی: وقتی به سبب ناتوانی و ضعف بدنی کاملا بی‌طاقت شد؛ از گوشه عبادتگاه (عالم غیب) ندایی شنید که می‌گفت:
قلمرو زبانی: چو: وقتی که / محراب: جای ایستادن پیش‌نماز در مسجد؛ اینجا گوشه یا کُنج منظور است / بیت: دو جمله / «-َش» در صبرش: هم می‌تواند مضاف الیه باشد (صبر او تمام شد) و هم می‌تواند متمم باشد (برای او صبر نماند) / «-َش» در محرابش: مضاف الیه.
قلمرو ادبی: هوش و گوش: جناس ناقص اختلافی / دیوار محراب: مجاز از عالم غیب یا درون / به گوش آمدن: کنایه از شنیدن.
۱۱ .برو شیر درّنده باش، ای دَغَلمَیَنداز خود را چو روباهِ شَل
معنی: ای حیله‌گر! برو مانند شیر تلاشی از خودت نشان بده و مثل روباه ناتوان، خود را در گوشهای رها نکن.
قلمرو زبانی:  دَغَل: ناراست، حیله‌گر / شَل: دست و پای ازکار افتاده / بیت: چهار جمله / شیر درّنده: نقش مسند / دغل: منادا / روباه: متمم.
قلمرو ادبی: تو مثل شیر: تشبیه / شیر و روباه: تناسب و تضاد/ شیر: نماد قدرتمندی و خودکفایی و تلاش/ روباه: نماد تنبلی و وابستگی و حیله‌گری
۱۲ .چنان سعی کن کز تو ماند چو شیرچه باشی چو روبه به وامانده، سیر؟

معنی: چنان تلاش کن که مانند شیر از غذای تو چیزی برای افراد ضعیف باقی بماند؛چرا مثل روباه،منتظر باقیمانده غذای دیگران هستی؟
قلمرو زبانی: سعی: تلاش، کار / مانَد: بمانَد / وامانده: باقیمانده / بیت: سه جمله / سعی: نقش مفعول / سیر: نقش مسند.
قلمرو ادبی: شیر و سیر: جناس ناقص اختلافی / تو مانند شیر – تو مانند روباه: تشبیه / شیر و روباه: تناسب و تضاد.
۱۳ .بخور تا توانی به بازوی خویشکه سَعیَت بُوَد در ترازوی خویش
معنی: از قدرت و نیروی خودت استفاده کن؛ زیرا نتیجه تلاش تو، به خودت بازخواهد گشت.
قلمرو ادبی: بازو: مجاز از نیرو و توانایی / سعی: استعاره مکنیه / مصراع دوم: تمثیل و کنایه از اینکه نتیجه تلاش تو به خودت برمی‌گردد / بخور: کنایه از تلاش برای کسب روزی / در ترازو بودن: کنایه از به دست آمدن / تلمیح به «لَیسَ لِالِنسانِ الّا ما سَعی» و «کُلُّ نَفسِ بِما کَسَبَت رَهینَه» 
۱۴ .بگیر ای جوان، دست درویش پیرنه خود را بیفکن که دستم بگیر
معنی: ای جوان! سعی کن به دیگران کمک کنی؛ نه اینکه خودت را ناتوان نشان بدهی تا دیگران به تو کمک کنند.
قلمرو زبانی: درویش: فقیر، بی‌چیز / بیفکن: ناتوان نشان دادن / بیت: چهار جمله / دست و خود: نقش مفعول / جوان: نقش منادا.
قلمرو ادبی: جوان و پیر: تضاد و تناسب / دست: آرایه تکرار /دستم بگیر: کنایه از کمک کردن/ خود را افکندن: کنایه از خود را ناتوان نشان دادن.
۱۵ .خدا را بر آن بنده بخشایش استکه خلق از وجودش در آسایش است

معنی: بخشایشِ خداوند شامل حال آن بندهای می‌شود که مردم از برکت وجود او در آسایش و راحتی باشند.
قلمرو زبانی: بخشایش: عفو کردن، رحم کردن / بیت: دو جمله / بخشایش: نقش نهاد / «را» در مصراع اول، فکّ اضافه (بخشایشِ خدا)
قلمرو ادبی: خدا و خلق و بخشایش و بنده: مراعات نظیر / واج‌آرایی «ب» / وجود: مجاز از اعمال و رفتار / تمثیل و تلمیح به حدیث پیغمبر.
۱۶ .کَرَم ورزد آن سر که مغزی در اوستکه دون همّت‎انند بی مغز و پوست
معنی: انسانهای عاقل و دانا، کریم و بخشنده‌اند؛ امّا آدمهای بی‌عقل و نادان، پَست و کم‌همّت هستند.
قلمرو زبانی: کَرَم: بخشش، لطف / دون‌همّت: کوتاه‌همّت، دارای طبع پست و کوتاه‌اندیشه / بیت: سه جمله / کَرَم: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: سر: مجاز از وجود / مغز: مجاز از فکر / پوست: مجاز از ظاهر / پوست و مغز: تضاد و تناسب/بی مغز: کنایه از نادان/ واج‌آرایی «ر».
۱۷ .کسی نیک بیند به هر دو سرایکه نیکی رساند به خلقِ خدای
معنی: کسی در دو جهان رستگار و خوشبخت است که به مردم خوبی کند.
قلمرو زبانی: سرا: خانه / دو سرا: دو دنیا / بیت: دو جمله به شیوه بلاغی / نیک و نیکی: نقش مفعول / خدای: نقش مضاف الیه.
قلمرو ادبی: هر دو سرای: استعاره از دنیا و آخرت / خلق و خدا: مراعات نظیر / نیک و نیکی: جناس ناقص افزایشی /تلمیح به حدیث «اَلدُّنیا مَزرَعَه الآخرَه» و آیه «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذرّهِ خَیراً یَرَه» و آیه «اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم الًنفُسِکُم

 

برچسب‌ها :

#درس یک فارسی یازدهم   

معنی شعر ستایش فارسی یازدهم

اشکان امین الرعایایی
11:47 1403/8/18
14
2 2

به نام چاشنی‌بخش زبان‌ها *** حلاوت‌سنج معنی در بیان‌ها

به نام آن خداوندی سخنم را آغاز می‌کنم که یاد او تاثیر سخن را زیاد می‌کند و کلام را شیرینی می‌بخشد.

بلند آن سر، که او خواهد بلندش *** نژند آن دل، که او خواهد نژندش

خداوند هر کسی را بخواهد عزیز می‌کند و هر که را بخواهد خوار و ذلیل می‌سازد.

در نابسته احسان گشاده ست *** به هر کس آنچه می‌بایست، داده ست

خداوند درِ احسان و بخشندگی‌اش را به روی همه باز کرده است و به هر کس آن چیزی را که لازم و شایسته‌ او بوده، بخشیده است.

به ترتیبی نهاده وضع عالم *** که نی یک موی باشد بیش و نی کم

خداوند، جهان را طوری آفریده است که همه چیز در جا و اندازه خود است و هیچ چیز کم و زیاد آفریده نشده است.

اگر لطفش قرین حال گردد *** همه ادبارها اقبال گردد

اگر لطف خدا شامل حال کسی شود، همه بدبختی‌های او تبدیل به خوشبختی می‌شود.

و گر توفیق او یک سو نهد پای *** نه از تدبیر کار آید نه از رای

اگر لطف خداوند شامل حال بنده‌اش نشود، دیگر از دست اندیشه و عقل کاری برنمی‌آید و انسان از انجام هر کاری ناتوان خواهد بود.

خرد را گر نبخشد روشنایی *** بماند تا ابد در تیره‌رایی

اگر خداوند راه عقل را روشن نسازد و راه درست را نشان ندهد، همیشه عقل در نادانی می‌ماند.

کمال عقل آن باشد در این راه *** که گوید نیستم از هیچ آگاه

زمانی عقل انسان در راه شناخت و معرفت به کمال می‌رسد که به ناآگاهی اقرار کند.

معنی لغات لطف خدا:

چاشنی: طعم و مزه

حلاوت: شیرینی

بیان: زبان‌آوری

نژند: خوار و پست

احسان: نیکی

قرین: همراه

ادبار: بدبختی

اقبال: خوشبختی

توفیق: موفقیت و کامیابی

تدبیر: چاره‌اندیشی

رای: عقیده و نظر

شیرین و فرهاد یکی از زیباترین مجموعه‌های عاشقانه در قالب مثنوی بوده و وحشی بافقی این مجموعه را به تقلید از خسرو و شیرین سروده است. شعر لطف خدا از ابیات آغازین این منظومه عاشقانه انتخاب شده است.

برچسب‌ها :

#فارسی   

#ادبیات   

پربازدیدترین مطالب

شعر نو

شعر نو

112 بازدید
اشکان امین الرعایایی اشکان امین الرعایایی
سه‌شنبه، 22 آبان 1403
مدیر سایت

مدیر سایت

25 بازدید
اشکان امین الرعایایی اشکان امین الرعایایی
پنج‌شنبه، 06 دی 1403

محبوب‌ترین مطالب

شعر نو

شعر نو

1 پسند
اشکان امین الرعایایی اشکان امین الرعایایی
سه‌شنبه، 22 آبان 1403

جنجالی‌ترین مطالب

شعر نو

شعر نو

1 نظر
اشکان امین الرعایایی اشکان امین الرعایایی
سه‌شنبه، 22 آبان 1403